تلخ است که لبریز حقایق شده است زرد است که با درد موافق شده است عاشق نشدی و گرنه می فهمیدی پاییز بهاری است که عاشق شده است
این کیست که با این همه غم می خندد؟ زخمی شده، باز دم به دم می خندد در مرگ چه رازی است که این کهنه درخت با هر تبری که می زنم می خندد؟
چشمان من آفتاب را حس كردهست دل نازكی حباب را حس كردهست سنگم ولی آن سنگ كه افتاده به رود سنگی كه صدای آب را حس كردهست
ما، یکسره بی نام و نشانی شدگان خاکیم و به پای آسمانی شدگان دنیاست کتابخانه ای بی سر و ته ماییم نخوانده بایگانی شدگان
کانال تلگرامی میلاد عرفان پور
صفحه میلاد عرفان پور در اینستاگرام
بیوگرافی میلاد عرفان پور