گفتگوی کیهان با میلاد عرفان پور:شاعر انقلاب، شاعر زندگی است

16 مرداد 1396 10:43 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
سال قبل که قلب راکتور اراک را درآوردند و به جاي آن بتن ريختند، شايد خيلي ها بودند که قلبشان درد گرفت و به دنبال واژه اي براي بيان احساس خود مي گشتند. چندساعتي نگذشته بود که يک نفر با يک شعر از راه رسيد. شعري درباره «راکتور اراک» و شاعري که مي گفت نه قلب راکتور که قلب او را درآوردند. شعري که به سرعت در فضاي مجازي منتشر و در شبکه هاي اجتماعي دست به دست چرخيد. پاي اين شعر، امضاي کسي قرار داشت که پيش از اين هم در موقعيت ها و مناسبت هاي مختلف، نشان داده بود تمايل دارد تا با زبان شعر، واکنش خود را نسبت به آن چه در جهان اسلام و در سياست ايران مي گذرد، ابراز کند؛ از فجايع يمن و نيجريه گرفته تا اعدام شيخ نمر در عربستان و درآوردن قلب راکتور اتمي در اراک.
     با «ميلاد عرفان پور» به همين بهانه ها سوالات مختلفي پرسيديم و جواب هاي جالبي هم گرفتيم .
    
    * واقعا فکر مي کرديد روزي درباره يک راکتور اتمي شعربگوييد؟
    - همان طور که در شعر هم گفتم، فکرش را نمي کردم. البته يک شاعر ممکن است درباره خيلي از موضوعاتي که فکرش را نمي کند، شعر بگويد چون شعر، شعر زندگي است و شاعر با نگاهي متفاوت نسبت به جهان نگاه مي کند و به همين خاطر امکان شعر گفتن درباره خيلي از موضوعاتي که فکرش را هم نمي کند، وجود دارد
    
    * بازخورد مخاطبان در ارتباط با شعري که درباره راکتور اراک پس از اجراي برجام و لغو تحريم ها گفتيد، چطور بود؟
    - من خودم اصولاخيلي به دنبال بازخورد شعرهايم نيستم. هم فرصت اين کار وجود ندارد و هم اينکه شايد خيلي نياز به اين نباشد که بطور تخصصي دنبال بازخوردها باشم اما عموما بازخوردهاي خوبي از شعرهايم گرفتم و در اين باره هم مثبت بود. حرف اصلي من اين است شاعر در هر برهه اي که قرار دارد، بايد وظيفه اش را انجام بدهد و من هم در آن مقطع و پس از اينکه قرار شد قلب راکتور اراک را درآوردند و به جاي آن بتن بريزند، وظيفه ام را انجام دادم. حالااينکه بازخوردش چه بوده، برايم مهم نيست.
    
    * شما شايد به نوعي جزء معدود شعرايي هستيد که بطور صريح نسبت به وقايع اجتماعي و سياسي جامعه واکنش نشان مي دهيد. يک زماني اين نقد را به شاعران ديگر داشتيد که چرا در ارتباط با فتنه 88 آن طور که بايد و شايد، واکنش نشان ندادند و به قول شما، وظيفه خود را در آن برهه انجام ندادند
    - يک شاعر اصالتا خيلي دوست ندارد درباره چيزهايي شعر بگويد که ارتباطي با لطافت و فضاي خاص شعر ندارد مثل سياست، راکتور و خيلي مباحثي که ارتباط مستقيمي با فضاي مطلوب شاعر ندارد اما گاهي اتفاقاتي پيش مي آيد که شاعر مجبور مي شود براي دفاع از مجموعه اي از آرمان ها و ارزش هايي که آنها را محترم مي داند و اتفاقا به آنها عشق مي ورزد، وارد ميدان شده و شعر بگويد. در واقع براي دفاع از عشق خود حاضر مي شود درباره موضوعاتي خاص و در بزنگاه هاي خاصي شعر بگويد.
    
    * و شايد از دل همين ماجرا، دوقطبي شاعران ولايي و غيرولايي شکل گرفت يا جرياني که مي گويد يک شاعر يا مداح نبايد وارد فضاي سياست بشود.
    - شاعر در وهله اول انسان است و انسان نمي تواند قسمت هاي وجودي خودش را از يکديگر تفکيک کند. همان طور که نمي تواند مثلاشعر و عاطفه را کنار بگذارد و بگويد من ساعت يک تا سه عاشقم، يک تا چهار، يک منتقد اجتماعي هستم و چهار تا پنج انساني هستم که ممکن است از تصميم گيري هاي سياسي آزرده بشوم. شاعر چون انسان است، با ابعاد گوناگون زندگي اعم از عشق، سياست واجتماع درگير است. شما مي توانيد انساني را در جهان پيدا کنيد که سياست با او کاري نداشته باشد؟ سياست در زندگي انسان بسيار اثرگذار است. تقريبا تمام دردهايي که انسان معاصر دارد، از سياست نشات گرفته و از تصميم گيري هاي غلط در اين زمينه و بدست سياستگذاران. لذا انساني که از چيزي دل آزرده است و زير شکنجه تصميم ها و سياستگزاري هاي غلط قرار دارد، آيا مي تواند شعر سياسي نگويد؟ همان طور که يک شاعر نمي تواند شعر عاطفي نگويد، نمي تواند از سياست و اجتماع هم جدا باشد و در اين باره شعر نگويد. شعر و شاعر را نمي توان به قسمت هاي مختلف تقسيم بندي کرد. نمي شود انتظار داشته باشيم فلان شاعر فقط شعر عاشقانه بگويد يا فلان شاعر چون «انقلابي» ناميده مي شود، فقط شعر انقلابي بگويد. شما انساني را سراغ داريد که از بدو کودکي تا پيري فقط مبارزه سياسي کرده باشد؟ در نهايت اينکه؛ يک شاعر مطلوب شاعري هست که در همه موضوعات معمول يک انسان معاصر شعر مي گويد. آن شاعري که در فرهنگ ايراني و اسلامي ما تعريف مي شود، شاعري است که در همه موضع ها و موضوع هاي مختلف شعر مي گويد و مجموع اينهاست که يک شاعر را شاعر مي کند. هر شاعري که خود را تنها در يک بخش محدود کرده، قطعا شاعر مطلوبي نيست و شعرهايش اداي موضع گيري در آن موضوع خاص است يعني اداي اين را درمي آورد که مثلامن همه زندگيم شعر و عاطفه است و لذا فقط شعر عاطفي و عاشقانه مي گويد. 
    
    * جواب سوال بعدي من را هم داديد که مي خواستم بپرسم يک شاعر چطور مي تواند هم درباره مرگ و تنهايي و عشق شعر بگويد هم درباره يمن و نيجريه و شيخ نمر و راکتور اتمي؟
    - بله. همان توضيحي که دادم، فکر مي کنم جواب سوال شما باشد. انسان جامع الاطراف است و چون همه موضوعات با انسان کار دارد، انسان هم با همه موضوعات سر و کار دارد. چون عشق و عاطفه و سياست و اجتماع دست از سر انسان برنمي دارد، انسان هم دست از سر اينها نمي تواند بردارد.
    
    * تصميم نداريد درباره موضوع سياسي ديگري شعر بگوييد؟
    - شعر سياسي بايد کارکرد داشته باشد و اگر کارکرد نداشته باشد، اصلاگفتنش بي معناست. يعني شاعر، شعر سياسي را قطعا تنها براي دل خودش نمي گويد و هدف سياسي از گفتنش دارد و مي خواهد اين شعر تاثير بگذارد لذا من هر شعري در اين فضا مي گويم، زماني است که بخواهم تاثير بگذارد و اين طور نيست که به هر مناسبتي شعر سياسي بگويم.
    
    * شما شعر هيئت هم گفته ايد؟
    - بله در اين زمينه هم اشعاري داشته ام که اغلب خيلي از اشعاري که در اين فضا گفته ام را «حاج ميثم مطيعي» خوانده اند و در کارهاي خود از آن استفاده کرده اند.
    
    *شما هم از دانشجويان دانشگاه امام صادق بوديد و هستيد. دانشگاهي که يک جريان شعر و شاعري خيلي قوي را در کشور هدايت مي کند
    - بله. من از سال 86 وارد اين دانشگاه شدم و به تبع آن با هيئت ميثاق آشنا شدم
    
    * و آشنايي شما با محمدمهدي سيار و ميثم مطيعي از همين جا شکل گرفت؟
    - با آقاي سيار از قبل آشنايي داشتم. وقتي من وارد دانشگاه امام صادق شدم، آن موقع آقاي سيار از يکي دو سال قبل تر از من براي حاج آقاي مطيعي شعر مي گفتند. من که به دانشگاه رفتم، اين توفيق برايم به وجود آمد که در اين فضا شعر بگويم و اين را برکت مهمي در زندگي ادبي خودم مي دانم و اگر شعر گفتن در فضاي هيئت نبود، احساس مي کنم که خيلي از داشته هايي که به لطف خدا الان دارم را نداشتم. حرکتي که از هيئت ميثاق دانشگاه امام صادق آغاز شد و حاج ميثم مطيعي هم نقش بسزايي در موفق بودن و پيشرو بودن اين حرکت داشت، کمک شاياني هم به جامعه شعر و هم مداحي کشور کرد. آن چيزي که به عنوان تراز انقلاب اسلامي مطرح مي شود و در اين هيئت به بهترين شکل خودش را نشان داد.
    
    * چرا ميثم مطيعي، از رسانه ها و مصاحبه فراري است ؟
    - چون ايشان دنبال اين نيستند که خودشان را به عنوان شخص ميثم مطيعي مطرح کنند و اين کار را يک جريان و کارگروهي مي دانند و البته قطعا اخلاص و خضوع و خشوعشان هم از ما بيشتر است که با وجود نقش و اثرگذاري اي که دارند، اما مصاحبه نمي کنند و تمايلي به بودن و مطرح شدن در رسانه ها ندارند و به جز يکي دو مورد که درباره حاج آقا تهراني صحبت کردند که آن هم به واسطه مرور خاطرات ايشان بود، صحبت ديگري و مصاحبه ديگري از ايشان نديديم. اعتقاد شخصي آقاي مطيعي اين است که مصاحبه نکنند و در خلوت يا به تعبيري گمنامي راه خود را ادامه بدهند.
    
    * وقتي يک جرياني اثرگذار است و به قول شما «تراز انقلاب اسلامي» است، آيا بهتر نيست تبليغ و ترويج شود تا الگوسازي بشود؟
    - به نظرم اصل، همان کاري است که آقاي مطيعي دارد انجام مي دهد. سير و روند کار ايشان و تاثيري که گذاشته و حتي بازتاب جهاني و بين المللي داشته، مشخص هست و تاثيري که بايد بگذارد را هم مي گذارد و الحمدلله اين سال ها هرچه گذشته به برکت جريان سازي و الگوسازي اين هيئت و پيشرفت و کار ديني هنري که در آن انجام شده، بر ميزان اثرگذاري آن افزوده شده است.
    
    * برگرديم به شعر؛ امکان دارد يک روز بخواهيد براي يک شخصيت خاص سياسي شعر بگوييد؟ 
    - شعرا معمولابه اين شکل و به صورت موردي، شعر نمي گويند و من هم ترجيح مي دهم ورود نکنم. البته من براي شخصيت هاي خاص در زمان هاي خاص شعر گفته ام؛ مثلاشهيد احمدي روشن يا شيخ زکزاکي و يا براي شيخ نمر شعر گفتم و اتفاقا دوست دارم درباره شخصيت هاي بزرگ شعر بگويم .
    
    * مثلادرباره کدام شخصيت ؟
    - منظورم شخص خاصي نيست. من معمولاوقتي در جريان حادثه اي مثل اعدام شيخ نمر يا کشتار شيعيان نيجريه متاثر مي شوم، دوست دارم شعر بگويم. خيلي ها اين را مذموم مي دانند که بخواهند درباره يک شخصيت شعر بگويند يا او را مدح کنند اما از نظر من، راز شعر اين است که تو به عنوان شاعر، موضع بگيري و واکنشت را نسبت به اتفاقات نشان بدهي. اين شعرهايي که من گفتم، يک بخشي از آنها شامل موضع گيري هاي خودم هم هست. مثلاشعري که درباره شيخ نمر گفتم، درواقع واکنش نسبت به آل سعود هم هست. من به عنوان يک مسلمان موضع خودم را در اين باره اعلام مي کنم. در هر شعري که درباره يک شخصيت گفته مي شود، آن شخصيت يک بهانه است براي بيان يک موضع يا حقي که زايل شده است.
    
    * چرا شاعري که مثلادرباره راکتور يا توافق هسته اي شعر بگويد را شاعر نظام معرفي مي کنند؟ اين دسته بندي ها از کجا شکل مي گيرد؟ چرا گاهي مي شنويم که مي گويند شاعر آييني بايد فقط براي اهل بيت شعر بگويد؟
    - اصل صدق اگر بين شعر و انسان نباشد، يعني شعري که من مي گويم صادقانه آن چيزي نباشد که دغدغه من هست و من با آن مانوس هستم، اين شعر قطعا کارکرد خودش را از دست خواهد داد. يعني اگر مثلامنِ شاعر، همه شعرهايم عاشقانه است ولي در زندگي خودم اين گونه نيستم و تجربه عاشقانه زيستن را نداشته ام ولي چون بازارمي طلبد، همه شعرهاي من عاشقانه است، اين شاعري است که صادق نيست يا شاعري که همه شعرهاش شعر روضه است آيا همه زندگيش هم با روضه و هيئت عجين است؟ شعر بايد جميع جهات زندگي را پوشش بدهد و اين تقسيم بندي ها، تقسيم بندي درستي نيست. مخاطبان بدانند شاعراني که صرفا به يک موضوع مي پردازند، شاعران کاملي نيستند. ضمن اينکه شعر آييني خودش عنوان درستي نيست. شعر آييني يعني شعري که به يک آيين مي پردازد. اين آيين مي تواند بودا باشد يا اسلام يا هر آيين ديگري. نمي دانم چرا اين عنوان شاعر آييني رسم شده اما به هرحال، عنوان دقيق تر «شعر شيعي» است و اگر هم منظور شعري است که صرفا در هيئت استفاده مي شود، پس بايد نام آن را شعر هيئت گذاشت. 
    
    * در حال حاضر مسئولان و سياستگذاران از جريان شعر و شاعري در کشور حمايت مي کنند؟
    - شعر، در سياستگزاري هاي کشور ما دوران پرفراز و نشيبي را پشت سر گذاشته و هنوز جايگاه آن شناخته نشده است. مسئولان تنها براي اينکه بگويند ما براي ادبيات و فرهنگ کاري مي کنيم، پاي شعر را وسط مي کشند و برنامه هايي که بيشتر آنها جنبه نمايشي دارد، اجرا مي کنند. ما در شعر کار پايه اي و بنياني خيلي کم انجام داديم. البته کارهاي خوبي هم در اين زمينه شده اما ميزان اين کارهاي خوب و صرف بودجه، شايد 20 درصد بوده در مقابل آن همه کارهاي نامناسب، بدون توجيه و غلطي که در حوزه شعر کشور انجام شده است. بيشترين برنامه هايي که در فضاي شعر و شاعري کشور برگزار شده، به همايش ها و کنگره ها و جشنواره ها و شب شعرها محدود و منحصر مي شود که اگر برآورد بشود چقدر کارکرد براي شعر داشته، به نظرم تنها 20 درصد باشد و فضاي شعرکشور را به سمت شعر مکانيکي و شعر بدون روح گفتن برده و بودجه هاي ادبي در جايي که خيلي بازدهي ندارد، خرج شده است. جشنواره شعري رويکرد آموزشي و تربيتي ندارد. به عنوان مثال بودجه برگزاري يک شب شعر 50 ميليون است که حدود 40 ميليون آن، صرف کارهاي ساختاري شب شعر مثل هتل و بليت رفت و برگشت شاعران و عوامل اجرايي و تدارکات و ... مي شود و ده ميليون باقي مانده هم جايزه برگزيدگان جشنواره است و هيچ کار آموزشي هم صورت نمي گيرد و تنها سه نفريا چند نفر که شعر خوب گفتند، جايزه مي گيرند. فايده ديگر اين برنامه ها اين است که شاعران را دور هم جمع مي کند ولي نه شاعران خوب بلکه شاعران متوسط را و شاعراني که در بازار مخاطبان شعر را در اختيار ندارند. در حالي که بايد از شاعراني که واقعا شاعر هستند و به شعر کشور خدمت مي کنند، حمايت ويژه اي بشود تا دلگرم شوند و به توليد ادبي بپردازند و مهم تر از اينها، پرورش نيروهاي جوان و نوجوان است و حمايتي که بايد از استعدادهاي شعر و شاعري بشود. اين استعدادها براي رشد خودشان نياز به تعامل دارند. ما در انجمن شهرستان ادب و آفتابگردان ها اين موضوع را پيگيري مي کنيم که از جوانان و نوجواناني که براي رشد ادبي پله ها را خودشان بالاآمده اند، حداقل حمايت کنيم.
    
گفتگوی کیهان با میلاد عرفان پور:شاعر انقلاب، شاعر زندگی است
امتیاز دهید:
نظرات

Website

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.